هنر تجسمی چیست؟
هنر تجسمی هنری ست که بهوسیله حس بینایی درک میشود.به همین دلیل آن را هنر بصری (Visual Arts) یا هنر تجسمی مینامند.هر اثری که رابطهی مستقیمی با قوهی بینایی داشته باشد شامل آثار هنر تجسمی است.
مثل نقاشی، طراحی، مجسمهسازی، معماری، گرافیک، عکاسی، هنرهای تزئینی و سینما و…
برای درک بهتر آثار تجسمی نیازمند به شناخت اصول و قواعد هنرهای تجسمی هستیم. بهطور مثال شما برای خواندن و درک مطالب نوشتهشده در یک کتاب نیاز به شناخت کامل از دستور زبان، معنی کلمات و نحوه صحیح خواندن دارید.
برای درک یک اثر تجسمی نیز چنین است. مهمترین گام در درست فهمیدن هنر تجسمی، درست دیدن است. با دیدن و نگاه عمیق میتوانید جزئیات و عناصر بصری را تشخیص دهید.
شناختن جزئیات آثار هنر تجسمی به بهتر فهمیده شدن و بهتر به کار گرفتن زبان آثار هنری کمک میکند.
نکتهی مهم این است که جزئیات و عناصری که در یک اثر هنری هستند با یکدیگر در ارتباط اند. بهکارگیری این عناصر برای نشان دادن یک هدف بستگی به تجربهی هنرمند در انتقال دادن پیام دارد که این بخش، کیفیت خاص بصری نام دارد؛ مثل تعادل و تناسب، هماهنگی و کنتراست.
یک هنرمند در کل ارتباط خود با جهان و تصورات ذهنی خود را در اثرش منعکس میکند و این نشاندهندهی یک هنرمند منحصربهفرد است. یک اثر هنری باید بتواند فکر و احساسات بیننده را درگیر کند تا پیام هنرمند را انتقال دهد.
هنر دیدن
برای درک کردن هنر تجسمی چشم نقش اصلی را دارد؛ یعنی چشم با دیدن و نگاه کردن و انتقال درست اطلاعات نقش مهمی رو در درک کردن و فهمیدن هنر تجسمی دارد.
چون ما با دیدن تجربه مستقیمی از واقعیت و اشیای پیرامون خودمان کسب میکنیم به همین دلیل ما معمولاً به چشمهای خود بیشتر از اعضای دیگر بدنمان برای فهمیدن واقعیت اعتماد داریم و شنیدهایم که برای مطمئن شدن از درستی چیزی که میشنویم گفته میشود: شنیدن کی بود مانند دیدن.
برای نشان دادن نقش مهم چشمهای خود نگاهی به گذشته میاندازیم.
تصاویر و نقشهای دوران قدیم

هنر تجسمی- نقاشی دیوار غار
در زمانهای قدیم معمولاً انسانها برای ایجاد ارتباط از تصاویر بهعنوان علائم نوشتاری استفاده میکردند. مثل مصریان باستان که از نوشتههای تصویری (خط هیروگلیف) برای بیان و ارتباط خود استفاده میکردند.
چنین تعاریفی مشخص میکند که دیدن اهمیتی چندین و چندساله دارد. به نظر من دلیل این اهمیت این است که یک تصویر اطلاعات و پیامهای زیادی را نسبت به یک نوشته میتواند انتقال دهد آنهم بدون در نظر گرفتن زمان.
مثلاً از تصاویر و نقشهای دوران قدیم میتوان اطلاعاتی مثل طرز لباس پوشیدن، مرد یا زن بودن، جوان یا پیر بودن، طریقه برگزاری مراسمهای سنتی و… را به دست آورد.
اما یک نوشتهی قدیمی را در نظر بگیرید؛ مثل یک کتیبه که با خط میخی نوشتهشده باشد. برای فهمیدن نوشتههای میخی به متخصص و زبانشناس نیاز داریم تا بتواند نوشتهها را ترجمه کند و بخواند.

مجسمه به همراه لوح نوشته-مصر باستان
نقش مهم چشم در هنر تجسمی
حالا میخواهیم این نقش مهم چشم را با آثار و هنرهای تجسمی مرتبط سازیم.
با دیدن یک هنر تجسمی یک سری پیامها به اسم پیامهای بصری به مغز منتقل میشوند. حالا این پیامهای بصری شامل چه اطلاعاتی هستند؟
این پیامها اطلاعاتی دربارهی ویژگیهای ظاهری اشیاء و آثار مثل نوع رنگ، میزان تیرگی و روشنی، اندازه و جنسیت هستند؛ یعنی آدم با دیدن بهطور طبیعی رنگ، شکل، جهت، بافت، بُعد و حرکت چیزها را بهوسیلهی پیامهای بصری درک میکند.
در هنر دیدن معنای عمیقتری وجود دارد. یک هنرمند علاوه بر دیدن طبیعی اشیاء به روابط و تناسبات بین آنها بهدقت توجه میکند.
همین توجه به جزئیات به نحوی در آثار هنرمند نمایان میشود به صورتی که انگار هیچکس دیگری قبلاً آنها را آنگونه ندیده است.
یک هنر تجسمی با جزئیات شکلها علائم و پیامهایی که در درون خودش دارد، زمانی میتواند پیام و اطلاعات معنادار خود را انتقال دهد که تمام جزئیات و عناصر بصری آن باهم در ارتباط باشند و بهصورت یک تصویر کلی دیده شوند. به همین ترتیب است که انرژی بصری آن فعال میشود.
برای درک جزئیات هنر تجسمی و اینکه هرکدام چه حسی را به بیننده منتقل میکنند؛ سراغ بررسی، شناخت و توضیح کامل هرکدام از جزئیات و عناصر بصری میرویم.
عناصر بصری
عناصر بصری شامل بخشهایی میشوند که بهصورت فیزیکی و قابلمشاهده(ملموس) با آنها سروکار داریم. مثل نقطه، خط، سطح، رنگ، شکل، بافت، اندازه و تیرگی و روشنی.
انرژی بصری همان حسی است که هنگام تماشای یک اثر هنری به شما منتقل میشود. این انرژی توسط عناصر بصری یا علائم و جزئیات یکشکل یا اثر ایجاد میشود.
در ادامه وارد جزئیاتی میشویم که در اکثر آثار هنری وجود دارند و بررسی میکنیم که هرکدام چه معنا و مفهومی دارند.
نقطه در هنر تجسمی

هنر تجسمی- مفهوم نقطه
در هنر تجسمی ویژگیهای نقطهای که قابلدیدن است شامل: تیرگی یا روشنی، اندازه و گاهی جرم است.
نقطه بهوسیلهی یک ابزار اثرگذار به وجود میآید. مثل اثر یک مداد، قلممو یا فشار و ضربهی چیزی سخت بر روی یک سطح. مثل کوبیدن میخ روی دیوار. یک لکهی روشن روی سطح تیره و یا بالعکس.
پس نقطه در زبان هنر تجسمی یعنی؛ چیزی که کاملاً قابل دید که بخشی از اثر هنری را تشکیل میدهد و دارای شکل و اندازهی نسبی است.
نقطهی تجسمی فقط مخصوص آثار هنرمندان نیست؛ بلکه در طبیعت و محیط پیرامون ما هم قابلمشاهده است. مثل ستارههای روشن در آسمان تاریک یا لکهی سفید ماه در آسمان شب، یک تکدرخت در پهنهی دشتی بزرگ، ردپاهایی روی ماسهی کنار دریا، یک پرنده یا لکهی ابر در پهنهی آسمان.
با چنین مثالهایی کاملاً مشخص شد که نقطهی تجسمی شکل خاصی ندارد و همانطور که قبلاً گفته شد شکل و اندازهی آن نسبی است.
شکل و اندازهی نقطه
حالا با یک مثال نسبی بودن شکل و اندازهی نقطه رو توضیح میدهم؛ یک تکدرخت در دشتی بزرگ را فرض کنید، وقتیکه از فاصلهی دور به درخت نگاه میکنید آن را بهصورت یک نقطهی کلی میبینید اما وقتیکه به درخت نزدیک میشویم جزئیات بیشتری مشاهده میکنید.
این جزئیات شامل نقاط مثل برگها و خطوطی مختلف مثل شاخهها است؛ بنابراین محدودهی فضا یا یک سطح یا همان کادری که با آن سروکار داریم نقش تعیینکنندهای در تشخیص نقطهی تجسمی و معنای آن دارد.
یعنی وقتیکه اندازهی عنصر بصری یا لکه نسبت به کادر در حدی کوچک باشد که نتوان جزئیات آن را تشخیص داد نقطهی تجسمی نامیده میشود. حال بسته به اینکه نقطهی بصری کجای کادر قرار بگیرد معنا، مفهوم و تأثیرات متفاوتی را به وجود میآورد.
یک نقطه به همان اندازه که روابط سادهای با فضای اطراف خود دارد، تمرکز مخاطب را به خود جلب میکند. مثلاً یک نقطه با موقعیتهای مختلف در کادر معانی متفاوتی مثل سبکی، سنگینی، معلق بودن، اوج، فرود و … را به وجود میآورد.

ایجاد تنوع بصری با تراکم و انبساط نقطه ها
همانطور که میبینید وجود نقاط متعدد در یک کادر و میزان تراکم و پراکندگی آنها تأثیرات مختلفی را به وجود میآورد.
در اثر تراکم نقطههای تیره، تیرگی به وجود میآید و تأثیر قوی و تمرکز بیشتری را به جلب میکند و در اثر پراکندگی نقاط، روشنی دیده میشود.
بعضی از هنرمندان هنر تجسمی از این ویژگی برای ایجاد سایهروشن در طراحی استفاده میکنند. هنرمندان در نقاشیهای خود رنگهای خالص را بهصورت نقطهنقطه کنار هم قرار میدهند تا از تلفیق آنها در چشم بیننده رنگهای ترکیبی دیده شود. این ویژگی در صفحهی تلویزیون و فن چاپ نیز کاربرد دارد. باوجود نقاط تیره و روشن روی سطح یک طرح، حجم به وجود میآید و شکل دارای بُعد، عمق و حرکت میشود.
منبع
کتاب مبانی هنرهای تجسمی نوشته عبدالمجید حسینی راد